سحر در اصطلاح، امرى شگرف است كه به امر خارقالعاده شباهت دارد، اما خود، امرى خارقالعاده نيست زيرا اولاً آموختنى است و ثانياً انجام آن با ارتكاب كارهاى زشت باعث مىشود كه انسان مورد وسوسههاى شيطان قرار بگيرد.
يكى از علوم عجيب و غريب كه حقيقت و ماهيت آن ذهن بسيارى از انسانها را به خود مشغول نموده است، «سحر و جادو» است. سحر واقعيتى است آموختنى و اثرگذار كه انجام آن بر عهده اراده و قدرت روح انسان است و تأثير آن از منظر قرآن، حديث و روانشناسى مورد تأييد و تصديق است. در نوشتار حاضر به بررسى و شناخت ابعاد مختلف آن خواهيم پرداخت.
«سحر» لفظى است عربى به معناى تغيير دادن ماهيت و صورت واقعى شىء به امرى غير حقيقى يا خيالى، مترادف آن در زبان فارسى «جادو»(1) و در زبان انگليسى «Magic»(2) مىباشد. در هند باستان سحر را «ياتو،yatu» مىناميدند. در زبان پهلوى «جادوك» و در ادبيات زردشتى به معناى «دروغ و دروغپرست» آورده شده است(3). در مقاييساللغة به معناى «خدعه و نيرنگ» آمده است كه حق را به صورت باطل در مىآورد.(4)
راغب اصفهانى در كتاب مفردات براى اين واژه سه معنا ذكر كرده است :
1. خدعه و نيرنگ و خيالپردازى كه حقيقت ندارد، مانند آنچه شعبدهباز از طريق چشمبندى انجام مىدهد.
2. يارى شياطين از طريق افعالى كه سبب نزديكى به آنان مىشود.
3. آنچه به عنوان تغيير قيافه و شكل، مثل تغيير انسان به صورت حيوان مطرح است كه حقيقت ندارد و پندارى بيش نيست.(5)
سحر در اصطلاح ،امرى شگرف است كه به امور خارقالعاده شباهت دارد اما خود، خارقالعاده نيست، زيرا اولاً امرى آموختنى است و ثانياً انجام آن با ارتكاب كارهاى زشت باعث مىشود انسان مورد وسوسه قرار بگيرد. (6) قرطبى يكى از مفسران و محدثان بزرگ اهل سنت، گفته است: سحر عبارت است از نيرنگهاى مخصوص كه از فرط دقت و نازكى آن جز افراد خاص بدان نرسند و بيشتر آن خيالپردازى مىباشد كه عارى از حقيقت است و در چشم كسى كه به اسرار كار آگاه نباشد، بزرگ جلوه مىكند(7).
سحر، جز علوم غريبه است كه يادگيرى آن منجر به بروز اعمال غير عادى از انسان مىشود و علل و مبادى غيرمادى و نامحسوس دارد كه در بعضى موارد مطابق با واقعيت و در موارد ديگر مخالف آن است. انجام سحر و جادوگرى بر عهده اراده و قدرت روح انسان است و دايره آن در محدوده شعاع وجودى نفس پليد ساحران و كاهنان است.
از بارزترين مصاديق اين علم، «علم سيميا» است كه از آميختن قواى ارادى با قواى مادى خاص براى دستيابى به تصرفات خاصى در امور طبيعى مانند تصرف در خيال كه آن را «جادوى چشم» مىگويند، بحث مىكند، همان عملى كه از مرتاضين و بعضى اشخاص بروز مىكند و انسان ابتدا تصور مىكند كه برخلاف عادت و طبيعت است، ولى با دقت نظر معلوم مىشود كه اين عمل با اسباب طبيعى از قبيل تمرين و عادت همراه است كه منتها خلاف حقيقت را نشان مىدهد و اشيايى را كه واقعيت خارجى ندارند در نظر معمول به صورت واقعى جلوه مىدهد(8).
سحر، گاهى جنبه خدعه و چشم بندى دارد، گاهى در آن از عوامل تلقينى استفاده مىشود و گاه با استفاده از خواص ناشناخته فيزيكى و شيميايى بعضى از اجسام و مواد صورت مىگيرد و گاه از طريق كمك گرفتن از شياطين است.
در طول تاريخ به داستانهاى زيادى در زمينه سحر و جادو برمىخوريم. در عصر ما نيز كسانى كه به اينگونه كارها دست مىزنند، كم نيستند. ولى چون بسيارى از خواص موجودات كه در گذشته بر توده مردم مخفى بود در زمان ما آشكار شده است و حتى كتابهايى در زمينه آثار اعجابانگيز موجودات مختلف نوشتهاند، قسمت زيادى از سحرهاى ساحران از دستشان گرفته شده است. مثلاً در شيمى امروز، اجسام بسيارى را مىشناسيم كه وزنشان از هوا سبكتر است و اگر درون جسمى قرار داده شوند، ممكن است آن جسم به حركت درآيد و كسى هم تعجب نكند حتى بسيارى از وسايل بازى كودكان امروز، شايد در گذشته يك نوع سحر به نظر مىرسيد. امروزه در سيركها نمايشهايى مىدهند كه شبيه ساحران گذشته است. امروز گاهى با استفاده از چگونگى تابش نور، آيينهها، خواص فيزيكى و شيميايى اجسام، صحنههاى عجيب و غريبى به وجود مىآورند كه تماشاچيان از تعجب انگشت به دهان مىگيرند.
در هر حال سحر چيزى نيست كه وجود آن را بتوان انكار كرد يا به خرافات نسبت داد چه در گذشته و چه در امروز.(9)
تاريخ شروع سحر و جادوگرى در زندگى بشر مشخص نيست، ولى اينقدر مىتوان گفت كه از زمانهاى خيلى قديم اين كار در بين مردم رواج داشته است(10).
از زمانهاى بسيار دور اين احساس در بشر وجود داشته است كه او با موجودات شرير روبروست و در اين مقابله و رويارويى، آيينهاى جادويى را تنها سلاح خويش يافت. اسناد به دست آمده حاكى از اين است كه اين آيين در ميان ساكنان رود دجله و فرات كه پنج هزار سال قبل از ميلاد مسيح مىزيستهاند، رواج داشته است. كاهنان اين قوم معتقد بودند كه در درون انسان نيروى خطرناكى وجود دارد كه از او محافظت مىكند اما در عين حال مىتواند مخرب هم باشد و سحر و جادو در دست تبهكاران اسلحه منحرفى بود كه مىشد از آن براى مقاصد پليد استفاده كرد(11).
جادوگرى تقريباً در همهى جوامع وجود داشته است و بيشتر نزد «كلدانىها»، «مصرىها»، «يونانيان» و «روىها» معمول بود(12). در دوران امپراطور روم اين علم قدرى به فلسفه نزديك گرديد و از همان زمانها بود كه ريشه «كيمياگرى» رشد كرد(13).
از اواخر قرون وُسطى آيينهاى شيطانى باب روز شد كه مهمترين آنها «جادوى سياه» بود. در اين دوران جادوگرى انواع و اقسام بىشمار يافت و يهودىها آن را به كتاب مقدس در زمينه سحر و جادو مطرح كردند، سپس جادوى حروف را ساختند و در پى آن «فنون جادويى» در ميان آنها باب شد(14). بعداً در عصر پيامبر اسلامصلى الله عليه وآله يهوديان براى مبارزه با اسلام و مسلمانان، اين فنون را به كار مىبردند و براى اينكه به اين كار مذموم رنگ دينى بدهند، آن را به برخى پيامبران بزرگ همچون سليمانعليه السلام اِسناد مىدادند و سلطنت او را نشأت گرفته از سحر و ساحر جلوه مىدادند(15).
البته سحر قبل از حضرت سليمانعليه السلام نيز وجود داشته است، زيرا هر پيامبرى كه مبعوث مىشد، طاغوتيان تهمت سحر را متوجه او مىكردند و حتى اين اتهام در زمان حضرت نوحعليه السلام وجد داشت: «كَذلِكَ ما أَتىَ الّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ اِلّا قالُوا ساحِرٌ اَوْ مَجْنُونٌ»(16). «هيچ پيامبرى براى هدايت امتهاى پيشين نيامد جز اينكه او را تكذيب كردند و گفتند او ساحر يا ديوانه است».
آنگونه كه تاريخ بيان مىكند در زمان حضرت سليمانعليه السلام عدهاى در سرزمين
او به جادوگرى پرداختند. از طرف آن حضرت تمام نوشتهها و ورقپارههاى آنها جمعآورى شد و در محل مخصوصى نگهدارى گرديد. پس از رحلت حضرت سليمان (ع) جمعى آنها را بيرون آوردند و شروع به ترويج جادوگرى نمودند و در ضمن، اعلام كردند كه وى پيامبر نبوده، بلكه يك جادوگر بوده است كه به كمك همين فنّ بر كشور و امور خارقالعاده مسلط شده است. اين بود كه بنىاسرائيل هم از آنان تبعيت كردند و در اين ميان سخت به سحر و جادو دل بستند و دست از تورات برداشتند(17).
از آغاز مسيحيت، كليسا براى جلوگيرى از جادوگرى به مبارزه برخاست و چهبسا كسانى بودند كه به اتهام اين حرفه به دست اولياى دين مسيح شكنجه و كشته مىشدند. (18) كليساى مسيحى اعمال سحر و جادوگرى را حتى اگر به نيت خير هم انجام مىشد، محكوم مىكرد. (19)
قبل از ظهور اسلام، اقوام عرب چنان با سحر و جادو خو گرفته بودند كه با آن زندگى مىكردند و با آن مىمردند. طلسمها نيرومندترين محافظين آنها به شمار مىرفت و حكيمان و عقلاى آنان با سرودهاى مقدس آينده را پيشگويى مىنمودند. مردم عرب پس از آنكه پيامبرصلى الله عليه وآله دين جديد و كامل اسلام را آورد، باز هم دست از اعمال جادويى خود برنداشتند، بلكه آياتى از قرآن را به اوراد و عزايم خود آوردند و بدينسان قدرت دين را با جادوى سنتى يكجا به كار گرفتند(20).
در زمان ما اعتقاد به اين پديده نه فقط در ميان اقوام بدوى، بلكه در محافل متمدن دنيا هنوز هم رايج است و همر بسيار طولانى آن نشان مىدهد كه ريشههاى عميق در روح و افكار مردم دارد(21).
1) دايرةالمعارف فارسى، به سرپرستى غلامحسين مصاحب، ج 1، ص 1276
2) فرهنگ اتگليسى به فارسى،
3) تاريخ جادوگرى، دكتر ايرج گلسرخى، ص 17 - 16.
4) معجم مقاييساللغة، احمد ابن فارس ابن زكريا، ج 3، ص 138،ماده سحر
5) مفرداتالفاظالقرآن، راغب اصفهانى،ماده «سحر»
6) قرآن پژوهى، بهاءالدين خرمشاهى، ج 2، ص 1193
7) دايرةالمعارف جامع اسلامى، سيد مصطفى حسينى دشتى، ج 6، ص 212
8) تفسير جامع، حاج سيد ابراهيم بروجردى، ج1، ص 231
9) تفسير نمونه، ج 13، ص -241 - 240
10) همان، ص 23
11) تاريخ جادوگرى، ص 22
12) دايرةالمعارف فارسى، ج 1، ص 717
13) مأخذ قبل، ص 10
14) همان، ص 11
15) تفسير تسنيم، آيتاله جوادى آملى، ج 5، ص 692
16) سوره ذاريات، آيه 52
17) تفسير نمونه، ج1، ص 261.
18) دايرةالمعارف فارسى، ج 1، ص 717
19) تاريخ جادوگرى، ص 123
20) همان، ص 292
21) دايرةالمعارف فارسى، ج1، ص 717